هنر انتزاعی: مفاهیم و ویژگیها
هنر انتزاعی: مفاهیم و ویژگیها
هنر انتزاعی یا آبستره به نوعی هنر اطلاق میشود که در آن هیچ شکل طبیعی یا قابل شناسایی از جهان واقعی وجود ندارد. در این نوع هنر، هنرمندان از فرمها و رنگهای تمثیلی و غیرطبیعی برای بیان مفاهیم استفاده میکنند. بهجای تلاش برای تقلید یا بازنمایی دقیق طبیعت، این سبک هنری با استفاده از اشکال و رنگها به نوعی مفهوم ذهنی و خیالی میپردازد. این نوع هنر معمولاً در مقابل هنر فیگوراتیو قرار میگیرد؛ در هنر فیگوراتیو تلاش میشود تا اشیاء و پدیدههای دنیای واقعی به صورت قابل تشخیص بازنمایی شوند. در واقع، هنر انتزاعی به طور مستقیم به دنیای خارجی وابسته نیست و بیشتر تلاشی است برای انتقال مفاهیم ذهنی از طریق رنگ و فرم.
توسعه هنر انتزاعی در اوایل قرن بیستم
در اوایل قرن بیستم، هنر انتزاعی بهعنوان یک مکتب جدید و خلاقانه معرفی شد. هنرمندان جنبشهایی همچون کوبیسم و فوتوریسم، که در آنها اشکال طبیعی به صورت ساده و مبالغهآمیز بیان میشدند، از مفاهیم انتزاعی برای تغییر نگاه به دنیای خارجی بهره گرفتند. در این مکاتب، هدف اصلی هنرمندان از نقاشی، ضبط و روایت حقیقت اشیاء بود، اما نه لزوماً به شکلی که آنها در دنیای واقعی ظاهر میشدند. این دیدگاه به هنرمندان اجازه میداد تا از محدودیتهای فیزیکی و طبیعی فاصله بگیرند و به سمت خلق تصاویری بروند که بیشتر بر اساس برداشتها و احساسات ذهنی بودند. **واسیلی کاندینسکی** بهعنوان یکی از اولین هنرمندانی شناخته میشود که در حدود سال ۱۹۱۰ اولین نقاشی کاملاً غیر بازنما را به جهان عرضه کرد. این نقطه عطف، تحولی اساسی در هنر مدرن به شمار میآید و باعث شد که جنبشهای متعددی در سراسر جهان هنر انتزاعی را به شکوفایی برسانند.
تفاوت میان هنر فیگوراتیو و انتزاعی
فلسفه هنر انتزاعی: فاصله گرفتن از واقعیت
یکی از ویژگیهای کلیدی هنر انتزاعی، جدا شدن آن از واقعیتهای دنیای خارجی است. فرمها، رنگها، و خطوط در آثار هنری انتزاعی به گونهای استفاده میشوند که تداعیکننده هیچ شیء یا موضوع خاصی نباشند. در حالی که هنر فیگوراتیو از واقعیتها و انسانهای واقعی الهام میگیرد، هنر انتزاعی بیانگر آن چیزی است که صرفاً در ذهن انسان وجود دارد. این نوع هنر به هنرمند این اجازه را میدهد که برداشتها و ایدههای ذهنی خود را بدون وابستگی به دنیای خارجی به تصویر بکشد. هر آنچه در هنر انتزاعی خلق میشود، از تخیلات هنرمند سرچشمه میگیرد و از واقعیتهای بیرونی آزاد است.
انتزاع کامل یا نیمهانتزاعی؟
هرچند توضیح مفهوم هنر انتزاعی ممکن است ساده به نظر برسد، اما تفکیک آن از هنرهای غیرانتزاعی همیشه کار دشواری است. برخی آثار هنری ممکن است بخشی از واقعیت را حفظ کرده باشند و به همین دلیل به آنها نیمهانتزاعی گفته میشود. در این نوع آثار، ممکن است عناصر طبیعی یا قابل تشخیص حضور داشته باشند، اما آنها به شکلی تغییر یافته و انتزاع شدهاند که مخاطب نمیتواند به راحتی آنها را شناسایی کند.
دو رویکرد عمده در عکاسی انتزاعی
در عکاسی، انتزاع به دو رویکرد اصلی تقسیم میشود:
1. اغراق در یک ویژگی منفرد مانند شکل یا بافت موضوع: در این روش، عکاس سعی میکند با تمرکز بر یک ویژگی خاص از سوژه، جنبهای اغراقشده از آن را به نمایش بگذارد. این ویژگی میتواند بافت یک جسم، خطهای موجود در آن، یا فرم کلی آن باشد.
2. نماهای نزدیک از موضوع با کجنمایی و نورپردازی: در این روش، عکاس بهگونهای از سوژه عکاسی میکند که شکل و فرم اصلی آن به طور کامل تغییر میکند و به شکلی کاملاً جدید و ناشناخته ظاهر میشود. این تکنیک با استفاده از نورپردازی خاص یا انتخاب زوایای غیر معمول باعث میشود که بیننده قادر به تشخیص موضوع اصلی نباشد.
آلوین لنگدون کابرن و عکاسی انتزاعی
آلوین لنگدون کابرن یکی از پیشگامان عکاسی انتزاعی به شمار میرود. وی در مجموعهی خود در سال ۱۹۱۲ با عنوان “نیویورک از فراز چکادها”، با استفاده از زوایای افتان و رو به پایین از شهر نیویورک عکاسی کرد و با این روش، تصاویری خلق کرد که در آنها سوژهها به شکلی غیر معمول و انتزاعی ظاهر میشدند. این نوع عکاسی که با نگاهی نو به ساختارهای شهری پرداخته، تأثیر بسزایی بر روند توسعهی عکاسی انتزاعی داشت.
چالشهای عکاسی انتزاعی
یکی از تفاوتهای اساسی میان عکاسی و سایر هنرهای تجسمی در این است که عکاسی به شدت وابسته به واقعیت است. برخلاف نقاشی، که میتواند کاملاً از دنیای واقعی جدا شود و صرفاً بر اساس تخیلات هنرمند شکل بگیرد، عکس همواره بخشی از واقعیت را در خود حفظ میکند. بهعنوان مثال، در حالی که نقاشی انتزاعی میتواند از هر عنصر واقعی جدا شود، عکاس مجبور است به نوعی به واقعیت پیرامون خود وابسته باشد. حتی با استفاده از تکنیکهای پیشرفته در تاریکخانه نیز نمیتوان کاملاً از بازنمایی واقعیت فاصله گرفت.
تکنیکهای انتزاعی در عکاسی
حذف رنگها: گامی به سوی انتزاع
یکی از تکنیکهای اصلی در ایجاد آثار انتزاعی در عکاسی، حذف رنگهاست. با تبدیل عکسهای رنگی به تصاویر سیاه و سفید، میتوان بخشی از واقعیت را از بین برد. در دنیای واقعی، هر چیزی دارای رنگ است، اما وقتی رنگها حذف میشوند، تصویر به حالتی غیر واقعی و انتزاعی تبدیل میشود. این تکنیک باعث میشود که بیننده دیگر به رنگها توجه نکند و به عناصر دیگری مانند فرم و ترکیب توجه کند. در بسیاری از موارد، عکسهای سیاه و سفید تأثیر بیشتری بر روی بیننده دارند، چرا که این تصاویر با تحریک تخیل مخاطب، او را وادار میکنند تا به جزئیات بیشتری دقت کند.
زاویههای غیر معمول و پرسپکتیوهای خاص
استفاده از زوایای غیر معمول یکی دیگر از روشهای خلق تصاویر انتزاعی در عکاسی است. در این روش، عکاس سعی میکند با تغییر زاویه دید یا استفاده از پرسپکتیوهای خاص، تصویری را خلق کند که بیننده نمیتواند آن را با نگاه روزمره خود شناسایی کند. این تکنیک به هنرمند این امکان را میدهد که از دنیای معمولی جدا شده و یک تصویر انتزاعی و خلاقانه ایجاد کند.
سیر تحول عکاسی تحت تأثیر نقاشی انتزاعی
اگرچه نقاشی انتزاعی از اوایل قرن بیستم شکل گرفت، اما تاثیر واقعی آن بر عکاسی تا پس از جنگ جهانی دوم بهطور گسترده مشهود نبود. با گسترش محبوبیت نقاشی انتزاعی و تحسین گسترده از آن، بسیاری از عکاسان نیز به سمت این سبک گرایش پیدا کردند. در حالی که نقاشان انتزاعگرا با ایجاد فرمهای غیر واقعی و خلاقانه به آزادی هنری رسیدند، عکاسان نیز تلاش کردند که این نوع فرمها را در آثار خود بازتولید کنند. هرچند عکاسی به دلیل وابستگی ذاتی خود به واقعیت محدودتر بود، اما برخی از عکاسان با استفاده از تکنیکهای خلاقانه و تغییر در کادربندیها موفق شدند به نتایجی دست یابند که تأثیر قابل توجهی در عکاسی انتزاعی داشت.
کلیدواژهها: هنر انتزاعی، عکاسی انتزاعی، هنر آبستره، عکاسی مدرن، واسیلی کاندینسکی، تکنیکهای انتزاعی